حرفای مادرانه

تمام زندگی من پسر خوشکلم قلب من فقط و فقط برای تو میزنه.

وقتی میخندی انگار دنیارو بهم میدن مامانی خیلی دوست داره تو بزرگترین هدیه ی خدایی من از خدای مهربونمون بابت همچین هدیه ای ممنونم.

نمیدونم میتونم برات یه مامان خوب و یه دوست مهربون باشم یا نه؟

از وقتی توی وجودم ریشه دوندی مهرت به دلم نشست اونقدر دوست داشتم هر روز که میگذشت روزارو خط میکشیدم و به انتظار فردا مینشستم تا تمام شه و  آرزوم دیدنت بود تا بیای تو بغلم .

حالا که امدی دلم میخواد خوب بزرگت کنم و از جونم بیشتر از هدیه ی تکرار نشدنی خدا مراقبت کنم و بزرگ شدنت و ببینم رشد کردنتو قد کشیدنتو جونیتو و... ببینم .

خنده هات ،گریه کردنات،نفس کشیدنات، بازی کردنات و خیلی دوس دارم مامانی عاشقته اونقدر که حاضر جونشو برات فداکنه عزیزم.

تو شیرینرین و دلچسبترین موجود روی زمینی برای من ،دلم برات غش و ضعف میره عزیزم هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم کسی رو اینجوری دوست داشته باشم البته بابایی رو هم خیلی دوست دارم اما جنس دوست داشتن تو فرق میکنه احساس میکنم دوست داشتن تو یه جور عبادته یه جور پرستیدن و به عرش رسیدن دوست داشتنم دنیایی نیست،زمینی نیست آسمونیه ،پاک و زلال مثل چشمای قشنگت ،احساس میکنم یه جورایی توی وجودم حل شدی و نمیتونم از خودم جدا ببینمت تو یه تیکه که نه تمام وجودمی تو قلب منی که داره خارج از تنم میتپه .

فقط و فقط خداست که میدونه من چه احساسی نسبت به تو دارم و از خدا میخوام هیچ وقت پاره تنمو ازم جدا نکنه و کمکم کنه که بتونم ازت مراقبت کنم

 دوست دارم به اندازه خدا که هیچ وقت تمام نمیشه

تاریخ:3/2/92 ساعت:1:14شب